وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

مهندسی عمران از جمله رشته‌هایی است که بیانگر کاربرد علم در ایجاد سازندگی و عمران است. یعنی هرچیزی که به آبادی کشور باز می‌گردد
وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

مهندسی عمران از جمله رشته‌هایی است که بیانگر کاربرد علم در ایجاد سازندگی و عمران است. یعنی هرچیزی که به آبادی کشور باز می‌گردد

نامه عاشقانه عضنفر

سلام بر تو

میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم شایدم نشناختی، منم غضنفر…

آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و قلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع می کنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟

امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت می آید؟ ای بابا عجب گیجی هستی، یادت نمی آید؟ ... خیلی خنجی، خودم میگم. اون روز که من زیر درخت گیلاس سر کوچه، لبو کوفت می کردم با بربری. ناگهان پدرت تو را با جفتک از خانه بیرون انداخت و من مثل اسب به تو خندیدم، خیلی از دست من ناراحت شدی. ولی با عشق و علاقه به طرف من آمدی. خیلی محکم لگدی به شکم من زدی و رفتی. آن لگد را که زدی برق از چشمانم پرید و حسابی عاشقت شدم!

از آن به بعد هر روز من زیر درخت گیلاس می ایستادم تا تورا ببینم، ولی هیچوقت ندیدم. اول فکر کردم که شاید خانه تان را عوض کردید ولی بعدا فهمیدم درخت گیلاس را اشتباه آمده بودم، دو کوچه با کوچهٔ شما فاصله داشت!

یک قاب عکس خالی روی میزم گذاشتم و داخل آن نوشتم "عشقم". هروقت آن را میبینم به تو فکر می کنم و تصویر تو را به ذهن می آورم.

اینم بگم که من بدجوری غیرتیم ها! مثلا همین دیروز داداشم داشت به قاب نگاه میکرد، دو تا زدم تو سرشو بهش گفتم مگه تو خودت ناموس نداری به دختر مردم نگاه میکنی؟

داداشم گفت "این که خالیه!" بهش گفتم "تو غلط میکنی به فکر من نگاه میکنی …"

راستی این شماره ای که به من دادی خیلی به دردم خورد. هر روز زنگ میزنم و یک ساعت باهات درد دل می کنم و تو هم هی میگی: "مشترک مورد نظر در شبکه موجود نمی باشد" من که میدونم منظورت از این حرفا چیه!! منظورت اینه که تو هم به من عشق میورزی، مگه نه!؟

یه چیزی بهت میگم ولی ناراحت نشی، گوساله! این چه وضع ابراز عشقه؟

ناراحت شدی؟ خاک بر سر بی جنبت!! آدم انقد بی جنبه؟

ولی میدونم یکی از این روزا سرتو میندازی پایین و عین بچهٔ آدم میای تو خونهٔ من، راستی خواستی بیای دو کیلو برنج هم سر راهت بگیر!

یه روزی میام خواستگاریت، می خوام خیلی گرم و صمیمی باباتو ببوسم و چندتا شوخی دستی هم باهاش می کنم که حسابی اول زندگی باهم رفیق بشیم... راستی کلهٔ بابات مثل نور افکن میمونه. بعد عروسی بهش بگو خیلی طرف خونهٔ ما پیداش نشه. من آدم کچل میبینم مزاجم بهم میریزه…

چند وقت پیش یه دسته گل برات از باغچه کندم که سر کوچتون دادمش به یه دختر دیگه، فکر بد نکنیا ؟! دختر داشت نگاهم میکرد منم تو رودربایستی گیر کردم گل رو دادم بهش، اونم لبخند ملیحی از ته روده اش به من زد. درسته دختره از تو خیلی خوشگل تر بود ولی چیکار کنم که بیخ ریش خودمی...

راستی من عاشق قورمه سبزی هم هستم (البته بعداز تو) اگه برام خواستی درست کنی حواست باشه، بی نمک بشه، بسوزه، بد طعم بشه همچین با مشت میزنم پای چشت که نفهمی از کجا خوردی؛ هااااااا

خلاصه اینکه بی قراری نکن، یه خط شعر هم برات گفتم. خوشت اومد اومد، نیومد به درک: بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم فکر نکن یاد تو بودم، داشتم اونجا ول می گشتم ...!

نظرات 7 + ارسال نظر
رویا یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:29 ب.ظ

چقد خنگه . بیچاره دختره

Iیران یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:08 ب.ظ

اون قسمت قاب عکس خیلی باحال بود!

بازدیدکننده دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:05 ق.ظ

به این میگن یه عشق واقعی. همه چی روئه. دخترا که ...

آورین آورین ........

حمید دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:45 ق.ظ

اون قسمت بوسیدن باباش باحال بود
طلب صبر برای تمامی عروسها دارم

sahar دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ب.ظ

kheyliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii bahal bud

khahesh mikonam

001 دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:58 ب.ظ

to be what??

hey man,you think you`r funny ha???

noway...too much terrible to read...

فاطمه سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:49 ق.ظ

اصلا باحال نبود بی مزه هه هه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد