سلام
امیدوارم تعطیلات خوبی داشته باشید....
خیلی وقته میخواستم باهاتون صحبت کنم.
یه مشکلی جدیدا پیش اومده یکی از مهندسین کلاس زیادی داره شیطونی میکنه.
من وبقیه خواهش میکنیم از اعتمادی که بهتون کردیم سو استفاده نکنید وخواهشا شماره همدیگر رو پخش نکنید خیلی زشته!!!!!!
البته به من گفتند که کدوم یکی از همکلاسی های گلم هست.امیدوارم هرچه زودتر خودش این موضوع رو خاتمه بده!!!!!!!!
راه دیگه برای تفریح هم هست........
" هرگز این چهار چیز را در زندگیت نشکن: اعتماد، قول، رابطه و قلب؛ زیرا اینها وقتی می شکنند صدا ندارند، اما درد بسیاری دارند.
چارلز دیکنز "
در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن ک…ی؟
در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت.
گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت.
سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی.هرکسی میاداینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم
به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این برمبنای چه احساسی اینا رو میگه.
زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم
گروهی تشکیل دادم بعد از ۱۹ سال گفتم که برید و اونی که در فلان فرودگاه روزنامه میفروخت و پیدا کنید.یک ماه و نیم مطالعه کردند و متوجه شدند یک فرد سیاه پوسته. خلاصه دعوتش کردن اداره.
ازش پرسیدم من و میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیلگیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.
سالها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم
گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود
گفتم میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی و جبران کنم
گفت که چطوری؟
گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم
(خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم هرچی که بخوای
گفت هر چی بخوام؟
گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم
من به ۵۰ کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه
بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست جز این جوان ۳۲
ساله مسلمان سیاه پوست
راهکارهایی که بنده و چندی از دوستان از ترمهای بالا،پایین،چپ و راست به صورت تجربه در مخچه داشتیم.گفتم شما هم یه فیضی ببرید.
قبل از توجه شما به این توصیه ها – دقت به چند نکته ضروری است !! یکی این که این توصیه ها در دراز مدت و در طول یک دوره درمان !!! حداقل سه ماهه جواب می دهد . ثانیا اجرای آنها باید کاملا حرفه ای باشد و هرگونه ناشی بازی باعث خراب شدن آثار آن می گردد .
<خلاقیت> include #
< اطلاعات خاص> include #
int main (){
سعی کنید...
ادامه مطلب ...
1- تو خیابون خیلی با احترام از یه دختر آدرس بپرسید بعد از جواب دادن جلوی چشماش از یکی دیگه بپرسید ۲- پشت چراغ قرمز راننده جلویی اگه دختر بود قبل از سبزشدن چراغ دستتون رو بذارید رو بوق ۳- توی اتوبان جلوی ماشین یه دختر خانوم با سرعت 50 کیلومتر حرکت کنید ۴- توی جمع دخترای فامیل وقتی همشون دارن یه سریال می ببینن هی کانال تلویزیون رو عوض کنید ۵- توی یه رستوران که چند تا دختر هم نشستن سوپ رو با صدای بلند هورت بکشید و نوش جان کنید |
وقتی من به دنیا اومدم پدرم 30 سالش بود یعنی سنش 30 برابر من بود وقتی من2 ساله شدم پدرم 32 ساله شد یعنی 16 برابر من وقتی من 3 ساله شدم پدرم 33 ساله شد یعنی 11 برابر من وقتی من 5 ساله شدم پدرم 35 ساله شد یعنی 7 برابر من وقتی من 10 ساله شدم پدرم 40 ساله شد یعنی 4 برابر من وقتی من 15 ساله شدم پدرم 45 ساله شد یعنی 3 برابر من وقتی من 30 ساله شدم پدرم 60 ساله شد یعنی 2 برابر من می ترسم اگه ادامه بدم از پدرم بزرگتر بشم .
دکتر علی شریعتی
| |
اگرپسری بر ضد دخترها حرفی زد بدونید ازهمه بیشتر دنبال دخترهاست و براشون له له میزنه!! |
حکایتش حکایت همون گربه هست که دستش به گوشت نمیرسید می گفت پیف پیف بو می ده!
تا حالا صد تا دخترسر کارش گذاشتند و حالشو گرفتند !
تا حالا هر چی التماس کرده دخترای ناز ایرونی که سهله یه وزغ ماده هم تحویلشون نگرفته!!
توی دانشگاه نمره های ماکزیمم دخترا رو دیده و برای اینکه کسی نفهمه آی کیوش در حد کلوخه مجبوره بشینه برای دخترا حرف در بیاره
تو خونه همش به خاطر شلخته بودنش (مخصوصا موها و دماغ ) و تمیزی و خوشتیپی خواهرش مدام زدند تو سرش
از اینکه با صد نوع مدل موی مختلف و خط ریشای عجیب غریب نمیتونه قیافه مثل اژدهاشویه کم شبیه آدما بکنه به دخترای ایرونی که با آرایش زیباتر میشند حسودی می کنه
می بینه یک نفر تو دنیا پیدا نمیشه که فقط یه بار منتشو بکشه و باید یه عمر ناز کش باشه
می بینه خیلی از مردا و پسرای اطرافش (وحتی خودش) حاضرند با اشاره یه خانم همه چی شونو فدا کنند اون وقته که یه جاش به شدت میسوزه
دانشجویان محترم جهت ثبت نام در پانسونها ازتاریخ 22/5/90لغایت 31/5/90 می توانند اقدام نمایند.
لذا دانشجویان محترم ضمن ثبت نام اجاره بهای نیمسال را آماده نمایندو به دلیل اینکه قرارداد با پانسونها به مدت یکسال می باشد دانشجویان عزیز در هر شرایطی باید اجاره بهای نیم سال دوم را نیز پرداخت نمایند
منبع:سایت دانشگاه
سلام
طی اطلاعیه ونشست بچه ها مسئولیت های بچه های انجمن علمی عمران مشخص شد!!!!!
1.حمید حائری ایجاد اخلال وتلاش برای فروپاشی انجمن شیمی
2.بهزاد توکلی بخش سیاسی وحرکات خودجوش
3.بهروز ایزدی تدارکات وهماهنگی اردوهای علمی 2نفره
4.ایران ابراهیم شیرازی ایجاد اخلال درکلاس وبررسی جنبه ی اساتید
5.مریم بوستانی پیگیری وام خرید تجهیزات{سیخ-------->}
هشدار.......
هرگونه همکاری ومشارکت با گروه شیمی حرام وبا متخلفان برخورد خواهد شد!!!!!!!
آخه یکی نیست بگه بابا آب بازی هم جرمه .....................................
مگه مردم بدبخت ما چه گناهی کردن که ........................................
این همه دزد قاتل متجاوز به ناموس مردم تو شهر هست .....................
فقط این آب بازی امنیت ملی رو به خطر میندازه ................................
عکس برادرزاده هامو نشون دوستم دادم با مامانشون. برگشته میگه اااا داداشت زنم داره؟
پـــ نــه پــــــ اینا رو تو قرعه کشی بانک برنده شده ...
بعد مشخص شدن 3 تا از نمره ها و قطعی شدن مشروطی با رفیقمون رفتیم پارک یه بادی به کلمون بخوره، دختره اومده نشسته جلومون هی چشم و ابرو میاد. رفیقم میگه داره آمار میده؟!
پـــ نــه پــــــ دلقک بازی در میاره مارو از این حال خارج کنه!
شب ساعت 11 اومدم خونه بابام آیفونو برداشته میگه میای بالا؟
میگم پـــ نــه پــــــ آشغالا رو که میاری پایین ماهیانه منم بیار !!!
تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده 4 لیتری تکون میدیم! طرف اومده میگه بنزین تمام کردین؟
میگیم: پـــ نــه پــــــ میگیم هورا! ما هم از این دبـــه ها داریم!
یه گوسفند خریده بودیم بسته بودیمش به درخت که قربونیش کنیم دختر خالم اومده میگه آخــــــی میخوان این طفلی رو بکشن؟
پـــ نــه پــــــ کار بد کرده بستیمش به درخت درس عبرتی باشه واسه بقیه ی گوسفندا...
یه روز با جعبه خیلی بزرگ رفتم اداره پست، کًذاشتم رو ترازو جعبه رو، کارمنده اومده میکًه می خوای پست کنی؟!
کًفتم : پـــ نــه پــــــ اومدم وزنش کنم ببینم اکًر اضافه وزن داره شبها بهش شام ندم!
تو خیابون کفتر رو سر دوستم طرح زد! بعد دست میکشه سرش میگه ااااااااه کفتر بود؟
پـــ نــه پــــــ پری دریایی بود بوس فرستاد!
عروسی خواهرم ماموره اومده دم خونمون میگه عروسیه؟
پـــ نــه پــــــ ختنه سرون بابامه جشن گرفتیم!!!
به یارو میگم قالپاق ریو دارین؟ می پرسه ماشینت ریو هست؟!؟
گفتم پـــ نــه پــــــ لامبورگینیه قالپاق ریو میندازم یه وقت ریا نشه!!!
به دوستم میگم: وقتشه که دیگه برات آستین بالا بزنیم، میگه یعنی زن بگیرین؟
پـــ نــه پــــــ وضو بگیریم نماز جماعت بخونیم...
با رفیقم رفتیم پیک نیک ... بهش چاقو دادم در کنسروو باز کنه. میگه: با چاقو بازش کنم؟!
پـــ نــه پــــــ راست کلیک کن روش اوپن ویت بزن با مدیا پلیر بازش کن!!!
ماشینو تو روزنامه تبلیغ کردم. میگه میخوای بفروشیش؟
پـــ نــه پــــــ معدلش بیست شده ازش قدردانی کردم!
سوار ماشین بودیم یه موتور با سرعت دویست تا از کنارمون عبور کرده، رفیقم داشت با موبایلش ور میرفت ندیدش، میگه: موتور بود؟
گفتم: پـــ نــه پــــــ میگ میگ بود؟!
رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان. مسئول اونجا میگه: اومدی عیادت؟
میگم : پـــ نــه پــــــ اومدم 2 تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم!
لامپ اتاقم سوخته، بابام اومده میگه میخوای عوضش کنی؟؟؟
پـــ نــه پــــــ میخوام بهش پماد سوختگی بمالم خوب شه
رفتیم جلو دانشکده رو چمن نشستیم یکم درس بخونیم قبل امتحان. باغبون دانشگاه اومده میگه میخوام فواره ها رو باز کنم، پا میشید؟
پـــ نــه پــــــ میشینیم قبل جلسه یه دوش آب سرد بگیریم، حال بیایم!!
تو مترو همه رو سر هم سوار شدن خانوم اومده میگه اون وسط جا نیست؟!
پـــ نــه پــــــ جا هست ما مث مارمولک چسبیدیم به شیشه ی در!!
رفتیم تو اتوبان. ترافیک زیادی بود. دوستم میگه احسان، ترافیکه؟
پـــ نــه پــــــ واسه اینکه احساسه غریبی بهمون دست نده، ماشینا چسبیدن به ما!
پام رفته تو چاله وسط خیابون با مغز پهن شدم رو زمین اومدن دورمو گرفتن میگن خوردی زمین؟!
گفتم پـــ نــه پــــــ ! دارم سجده شکر به جا میارم.
میرم نونوایی میگم حاجی بش دانا بربری خاشخاشلری ور. میگه سن ترک سن؟
میگم پـــ نــه پــــــ لرم آپگرید شدم!
آخه چرا برای چی .............................
اما بهتر به نفع ما مگه نه ..................
تو جامعه پر شده به خدا ...................
هر جا میری میبینی .......................
همه صندلی ها جاها رو گرفتن ................
با این کار خیلی خوب میشه .................
اگه گفتید منظورم چیه .......................
حدس بزن بعد جواب رو ببین البته با دیدگاهی که نسبت به من دارید ................
جواب اشتباهی هم که حدس زدید رو تو نظرتون بگید حتما .......................