وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

مهندسی عمران از جمله رشته‌هایی است که بیانگر کاربرد علم در ایجاد سازندگی و عمران است. یعنی هرچیزی که به آبادی کشور باز می‌گردد
وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

مهندسی عمران از جمله رشته‌هایی است که بیانگر کاربرد علم در ایجاد سازندگی و عمران است. یعنی هرچیزی که به آبادی کشور باز می‌گردد

پ نه پ

عکس برادرزاده هامو نشون دوستم دادم با مامانشون. برگشته میگه اااا داداشت زنم داره؟
پـــ نــه پــــــ اینا رو تو قرعه کشی بانک برنده شده ...

بعد مشخص شدن 3 تا از نمره ها و قطعی شدن مشروطی با رفیقمون رفتیم پارک یه بادی به کلمون بخوره، دختره اومده نشسته جلومون هی چشم و ابرو میاد. رفیقم میگه داره آمار میده؟!
پـــ نــه پــــــ دلقک بازی در میاره مارو از این حال خارج کنه!

شب ساعت 11 اومدم خونه بابام آیفونو برداشته میگه میای بالا؟
میگم پـــ نــه پــــــ آشغالا رو که میاری پایین ماهیانه منم بیار !!!

تو جاده بنزین تمام کردیم وایسادیم کنار جاده 4 لیتری تکون میدیم! طرف اومده میگه بنزین تمام کردین؟
میگیم: پـــ نــه پــــــ میگیم هورا! ما هم از این دبـــه ها داریم!

یه گوسفند خریده بودیم بسته بودیمش به درخت که قربونیش کنیم دختر خالم اومده میگه آخــــــی میخوان این طفلی رو بکشن؟
پـــ نــه پــــــ کار بد کرده بستیمش به درخت درس عبرتی باشه واسه بقیه ی گوسفندا...

یه روز با جعبه خیلی بزرگ رفتم اداره پست، کًذاشتم رو ترازو جعبه رو، کارمنده اومده میکًه می خوای پست کنی؟!
کًفتم : پـــ نــه پــــــ اومدم وزنش کنم ببینم اکًر اضافه وزن داره شبها بهش شام ندم!

تو خیابون کفتر رو سر دوستم طرح زد! بعد دست میکشه سرش میگه ااااااااه کفتر بود؟
پـــ نــه پــــــ پری دریایی بود بوس فرستاد!

عروسی خواهرم ماموره اومده دم خونمون میگه عروسیه؟
پـــ نــه پــــــ ختنه سرون بابامه جشن گرفتیم!!!

به یارو میگم قالپاق ریو دارین؟ می پرسه ماشینت ریو هست؟!؟
گفتم پـــ نــه پــــــ لامبورگینیه قالپاق ریو میندازم یه وقت ریا نشه!!!

به دوستم میگم: وقتشه که دیگه برات آستین بالا بزنیم، میگه یعنی زن بگیرین؟
پـــ نــه پــــــ وضو بگیریم نماز جماعت بخونیم...

با رفیقم رفتیم پیک نیک ... بهش چاقو دادم در کنسروو باز کنه. میگه: با چاقو بازش کنم؟!
پـــ نــه پــــــ راست کلیک کن روش اوپن ویت بزن با مدیا پلیر بازش کن!!!

ماشینو تو روزنامه تبلیغ کردم. میگه میخوای بفروشیش؟
پـــ نــه پــــــ معدلش بیست شده ازش قدردانی کردم!

سوار ماشین بودیم یه موتور با سرعت دویست تا از کنارمون عبور کرده، رفیقم داشت با موبایلش ور میرفت ندیدش، میگه: موتور بود؟
گفتم: پـــ نــه پــــــ میگ میگ بود؟!

رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان. مسئول اونجا میگه: اومدی عیادت؟
میگم : پـــ نــه پــــــ اومدم 2 تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم!

لامپ اتاقم سوخته، بابام اومده میگه میخوای عوضش کنی؟؟؟
پـــ نــه پــــــ میخوام بهش پماد سوختگی بمالم خوب شه

رفتیم جلو دانشکده رو چمن نشستیم یکم درس بخونیم قبل امتحان. باغبون دانشگاه اومده میگه میخوام فواره ها رو باز کنم، پا میشید؟
پـــ نــه پــــــ میشینیم قبل جلسه یه دوش آب سرد بگیریم، حال بیایم!!

تو مترو همه رو سر هم سوار شدن خانوم اومده میگه اون وسط جا نیست؟!
پـــ نــه پــــــ جا هست ما مث مارمولک چسبیدیم به شیشه ی در!!

رفتیم تو اتوبان. ترافیک زیادی بود. دوستم میگه احسان، ترافیکه؟
پـــ نــه پــــــ واسه اینکه احساسه غریبی بهمون دست نده، ماشینا چسبیدن به ما!

پام رفته تو چاله وسط خیابون با مغز پهن شدم رو زمین اومدن دورمو گرفتن میگن خوردی زمین؟!
گفتم پـــ نــه پــــــ ! دارم سجده شکر به جا میارم.

میرم نونوایی میگم حاجی بش دانا بربری خاشخاشلری ور. میگه سن ترک سن؟
میگم پـــ نــه پــــــ لرم آپگرید شدم!


  

یارو زنگ زده خونه ما میگه اداره ثبت احوال؟ میگم نخیر. میگه ااااا اشتباه گرفتم؟
پـــ نــه پــــــ شما درست گرفتی من اشتباه ورداشتم!

رفتم پرنده فروشی میگم آقا قناری های نر و مادتون کدومان؟ میگه میخوای بخری؟
پـــ نــه پــــــ مامور منکراتم اومدم ببینم قفسشون یه وقت مختلط نباشه!!

داریم راز بقا میبینیم ... پرنده داره تخم میذاره ... دوستم میگه تخم گذاشت؟
پـــ نــه پــــــ جیش کرد به صورت بسته بندی شده!

با دوستم رفتیم بام تهران. یه یارو تو بانجی جامپینگ داشت بالا پایین میرفت ... دوستم میگه اگه این کش پاره بشه می خوره زمین داغون می شه؟
پـــ نــه پــــــ می خوره زمین هوا میره نمی دونی تا کجا میره ...

به دوستم میگم یه ذره حجابتو درست کن ... میگیرن! میگه کی؟ پلیسا؟
پـــ نــه پــــــ دست اندرکاران شبکه فشن تی وی!

توی فرودگاه با دوستم داریم از قسمت بازرسی رد میشیم. یه دفعه صدای بوق بلند شده ... دوستم میگه یعنی من یه چیز فلزی همرامه؟
پـــ نــه پــــــ چون از بچگی بهت میگفتن شونبول طلا الان این داره بوق میزنه!

داشتم یه گربه رو تو سبد می بردم صدای میو میوش کل خیابون رو برداشته بود ... دختره میگه گربس؟!
پـــ نــه پــــــ نهنگه اختلال ژنیتیکی پیدا کرده!!

تو تاکسی نشستم. میگم آقا پیاده میشم ... میگه نگه دارم؟
پـــ نــه پــــــ چه کاریه! ... خودمو پرت میکنم بیرون. دیگه بالاخره شمام خسته شدی از صبح پشت فرمون!

اومدم برنامه رو ببندم. میگه آر یو شر یو وانت تو کوییت؟
پـــ نــه پــــــ جاست کیدینگ!

زنگ زدم اورژانس میگم تصادف شده. یارو میپرسه کسی هم صدمه دیده؟
پـــ نــه پــــــ فقط زنگ زدم بگم همه سالمند که از نگرانی درتون بیارم!

قرص پشه گرفتم. داداشم میگه باید بزارم تو دستگاه؟
پـــ نــه پــــــ صبح، ظهر، شب با یه لیوان آب بده به پشه ها سر یک ماه حالشون خوب میشه!

رفتم به همسایه مون می گم تخم مرغ داری؟ میگه می خوای غذا درست کنی؟
پـــ نــه پــــــ می خوام بخوابم روشون تا جوجه بشن بفهمم مادر بودن چه حسی داره!!

رفتم دندونپزشکی به دکتره میگم آقای دکتر این دندون عقلم کج دراومده. اومدم حسابشو برسی! دکتره میگه یعنی میگی بکشمش؟!
پـــ نــه پــــــ گفتم دکتری ... یکم نصیحتش کنی بلکه به راه راست هدایت شه!

رفتم سوپر مارکت میگم یه نوشابه بزرگ بده. میگه یعنی خانوادگی باشه؟!
پـــ نــه پــــــ مجردم بود اشکالی نداره. فقط محجوب باشه و اهل نماز و روزه!!!

قورمه سبزی آوردند سر میز، دوستم می پرسه قرمه سبزیه؟!
پـــ نــه پــــــ کوکو سبزیه آبشو زیاد کردن کم نیاد...

توی اخبار بانوان با مربی بدمینتون بانوان مصاحبه می کرد می گفت امسال مقامی هم آوردین؟ جواب داد اگه منظورتون اول تا سومه نه!
پـــ نــه پــــــ منظورش مقام هفتاد و چهارمه که از هفتاد و پنج کشور کسب کردین!

می گم فن رو چرا روی cpu نذاشتی، می سوزه ها. می گه یعنی باید بذارم؟
می گم پـــ نــه پــــــ پنکه سقفی بذار، کلاسش بیشتره ...

می گم آدرس خیابون قائم مقام فراهانی، میدان شعاع. می گه یعنی تا قائم مقام باید برم؟
می گم پـــ نــه پــــــ ، تا امیر کبیر برو سلام برسون بهشون!

صبح پا شدم رفتم سایپا میگم خانم یه پیش فاکتور 132 میخوام میگه پراید؟!
پـــ نــه پــــــ بوگاتی ویرون مدل 132 تحت لیسانس سایپا!!!

رفتم سر تمرین رئال مادرید از کاکا عکس و امضا گرفتم به عمم نشون میدم میگه ااا رفتی امروز سر کمپشون؟
میگم پـــ نــه پــــــ خود کاکا تو اتاقم طی الارض کرد تا باهام عکس بندازه و امضا بده!

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ق.ظ

آخرشم نگفتی یعنی چی؟

چی رو نگفتم فاطمه ؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد