وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

مهندسی عمران از جمله رشته‌هایی است که بیانگر کاربرد علم در ایجاد سازندگی و عمران است. یعنی هرچیزی که به آبادی کشور باز می‌گردد
وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

مهندسی عمران از جمله رشته‌هایی است که بیانگر کاربرد علم در ایجاد سازندگی و عمران است. یعنی هرچیزی که به آبادی کشور باز می‌گردد

وصیت نامه عجیب حسین پناهی

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست  

 

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.

بعد از مرگم، انگشت‌های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت‌نگاری قرار دهید.

به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!

ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک ‌کاری کنند.

عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است.

بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.

کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!

مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.

دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!

کسانی که زیر تابوت مرا می‌گیرند، باید هم قد باشند.

شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.

گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.

در مجلس ختم من گاز اشک‌آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.

از اینکه نمی‌توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم !

10 عمل مبتذل ایرانیان

- غیبت و دخالت در امور خصوصی و شخصی دیگران

یکی از سوژه های اصلی محاورات که به شدت بین مردم مرسوم شده است عمل زشت غیبت می باشد. این روزها زمانی که افراد همدیگر را ملاقات می کنند و یا در میهمانی ها حاظر میشوند عملاً حرفی جز غیبت کردن در مورد دیگران ندارند و با هیجان کامل به این کار مبادرت می کنند. برخی هم به خود اجازه میدهند در حریم خصوصی ترین مسائل دیگران وارد شوند و به امر و نهی و دخالتهای بی مورد بپردازند.

2- عدم رعایت حق عابرین پیاده

در اکثر نقاط دنیا دیدن یک عابر پیاده در خیابان به معنای فرمان ایست و احتیاط برای راننده مقابل است در صورتی که در ایران برخی رانندگان به محض دیدن عابر پیاده سرعت خود را بیشتر نموده و بدون لحاظ کردن مسائل ایمنی و حق تقدم با بی رحمی تمام و با ایجاد رعب و وحشت برای عابرین پیاده به مسیر خود ادامه میدهند.

3- حفظ نشانه های نو بودن کالا

همسایه تان اتومبیلی نو خریداری کرده اما بعد از سپری شدن یک هفته هنوز برچسب شماره اولیه که بصورت تکه کاغذی روی شیشه جلو چسبیده است را جدا نکرده و حتی فومهایی که بصورت ضربه گیر در اطراف دربهای ماشین نصب شده است کماکان وجود دارند. دوستتان نیز بعد از گذشت یک هفته هنوز برچسب روی نمایشگر گوشی موبایل جدیدش را جدا نکرده!

ادامه مطلب ...

دختر و پسرهایی که آب بازی کرده بودند دستگیر شدند

 

  

 آخه یکی نیست بگه بابا آب بازی هم جرمه ..................................... 

 

مگه مردم بدبخت ما چه گناهی کردن که   ........................................ 

 

این همه دزد قاتل متجاوز به ناموس مردم تو شهر هست ..................... 

 

فقط این آب بازی امنیت ملی رو به خطر میندازه ................................ 

 

 

والاچی بگم

بدون شرح 

دوستان عزیز دوباره سلام وعرض ادب................. 

 

باتوجه به جلسه ی فوق سری ومحرمانه ای که توسط انجمن علمی تشکیل شد ماکه به نتیجه ای نرسیدیم. 

 

چه کاریه خوب دانشگاه یه پرده وسطش بزنن جداکنن 

 

خلاصه باعرض تسلیت خدمت پسرا ودوستانی که برنامه ریزی برای ترم جدید داشتن 

 

وتبریک به................... 

 

خوش باشید

چند درس از درسهای زندگی:

چند درس از درسهای زندگی:

درس اول: یه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند... یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه... جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم... منشی می پره جلو و میگه: «اول من ، اول من!... من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم»... پوووف! منشی ناپدید میشه... بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: «حالا من ، حالا من!... من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»... پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه... بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه... مدیر میگه: «من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن»!

 

نتیجهء اخلاقی اینکه همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه!

 

 

درس دوم: یه کلاغ روی یه درخت نشسته بود و تمام روز بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد... یه خرگوش از کلاغ پرسید: منم می تونم مثل تو تمام روز بیکار بشینم و هیچ کاری نکنم؟ کلاغ جواب داد: البته که می تونی!... خرگوش روی زمین کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد... یهو روباه پرید خرگوش رو گرفت و خورد!

 

 

نتیجهء اخلاقی: برای اینکه بیکار بشینی و هیچ کاری نکنی ، باید اون بالا بالاها نشسته باشی!

 

 

 

درس سوم: یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش... راهبه سوار میشه و راه میفتن... چند دقیقهء بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه... راهبه میگه: پدر روحانی ، روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار... کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه... چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پای راهبه تماس میده... راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بیار!... کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه... بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس ۱۲۹ رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته: «به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن... کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی می رسی»!

نتیجهء اخلاقی اینکه اگه توی شغلت از اطلاعات شغلی  خودت کاملا آگاه نباشی، فرصتهای بزرگی رو از دست میدی!

ادامه مطلب ...

خانم ها نخوانند!

 ضرب المثل های کشورهای مختلف و جملات مشهور در مورد زنان:

 

شیطان هم مرد مبارزه با زن نیست. (ضرب المثل نروژی)

انتخاب زن و هندوانه مشکل است. (ضرب المثل فرانسوی)

عشق تصوری باطل است مبنی بر این که این زن با بقیه فرق دارد. (هنری لویس منکن)

شیطان هم نمی داند زن چاقویش را کجا تیز می کند. (ضرب المثل لاتین)

در دوره ما زنان می توانند براحتی نقش مردان را ایفا کنند، اما آنچه برای آنها دشوار است ایفا کردن نقش یک جنتلمن است. (کامپتون مکنزی)

ترقی اجتماعی را می توان از روی مقام زن در اجتماع دقیقا اندازه گرفت. (مارکس)

زن مثل نعناع است هر چه بیشتر کوبیده شود بویش بهتر است. (ضرب المثل نروژی)

هزار مرد می توانند باهم توافق داشته باشند ولی توافق بین دو زن محال است اگر چه خواهر باشند. (ضرب المثل هندی)

با زنان بسیار سخن مکن که قربت ایشان مخل وقار و مقل اعتبار است. (خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی)

بزرگترین شادی برای مرد آنست که دختر خود را شوهر دهد، زیرا بدین وسیله انتقام خود را از مردم دنیا می گیرد. (ضرب المثل ترکی)

زن لال هرگز از دست شوهر خود کتک نخورده است. (ضرب المثل فرانسوی)

زنها هرگز با هم دوستی نمی کنند مگر بخاطر توطئه علیه زن دیگری. (آلفونس کار)

هیچوقت بدنباله یک دختر یا اتوبوس نرو زیرا به زودی یکی دیگر پیدا خواهد شد. (ضرب المثل ایتالیایی)

زنی که سن واقعیش را می گوید یا خیلی جوان است که چیزی را از دست ندهد و یا خیلی پیر که دیگر چیزی گیرش نیاید. (ضرب المثل چینی)

زن و اژدها هر دو در خاک، به. (فردوسی)

زن نان می خواهد و گوشت تو برو شلوارت را بفروش. (ضرب المثل فارسی)

نترس! زن کوزه نیست که بشکند؛ از زدنش دریغ مکن. (ضرب المثل روسی)

مفهوم بازاریابی از زبان استاد دانشگاه استنفورد

امروز میخوام براتون درباره بازاریابی مطلبی بذارم شاید خواستین در زمان دانشجویی بازاریابی کنین(که پول خوبی داره(ماهی حداقل 290 تومان به این شرط که روزی حداقل 6 فاکتور داشته باشید) ولی وقت گیره.شایم اگه مهندس خوبی از آب درنیومدید بخواهید ...

این مفاهیم رو از زبان یکی از اساتید دانشگاه استنفورد براتون میذارم.

... ادامه مطلب ...

اونجا چه خبره

روزی رییس یک شرکت بزرگ به دلیل یک مشکل اساسی در رابطه با یکی از کامپیوترهای اصلی مجبور شد با یکی از کارمندانش تماس بگیرد. بنابراین، شماره منزل او را گرفت 

 

کودکی به تلفن جواب داد و نجوا کنان گفت: سلام

رییس پرسید: بابا خونس؟

صدای کوچک نجواکنان گفت: بله

ـ می تونم با او صحبت کنم؟

کودک خیلی آهسته گفت: نه

رییس که خیلی متعجب شده بود و می خواست هر چه سریع تر با یک بزرگسال صحبت کند، گفت: مامانت اونجاس؟

ـ بله

ـ می تونم با او صحبت کنم؟

دوباره صدای کوچک گفت: نه

رییس به امید این که شخص دیگری در آنجا باشد که او بتواند حداقل یک پیغام بگذارد پرسید: آیا کس دیگری آنجا هست؟

کودک زمزمه کنان پاسخ داد: بله، یک پلیس

رییس که گیج و حیران مانده بود که یک پلیس در منزل کارمندش چه می کند، پرسید: آیا می تونم با پلیس صحبت کنم؟

کودک خیلی آهسته پاسخ داد: نه، او مشغول است!

ـ مشغول چه کاری است؟

کودک همان طور آهسته باز جواب داد: مشغول صحبت با مامان و بابا و آتش نشان.

رییس که نگران شده بود و حتی نگرانی اش با شنیدن صدای هلی کوپتری از آن طرف گوشی به دلشوره تبدیل شده بود پرسید: این چه صدایی است؟

صدای ظریف و آهسته کودک پاسخ گفت: یک هلی کوپتر

رییس بسیار آشفته و نگران پرسید: آنجا چه خبر است؟

کودک با همان صدای بسیار آهسته که حالا ترس آمیخته به احترامی در آن موج می زد پاسخ داد: گروه جست و جو همین الان از هلی کوپتر پیاده شدند.

رییس که زنگ خطر در گوشش به صدا درآمده بود، نگران و حتی کمی لرزان پرسید: آنها دنبال چی می گردند؟

کودک که همچنان با صدایی بسیار آهسته و نجواکنان صحبت می کرد با خنده ریزی پاسخ داد: من!!!!

تقدیم به همه ی نامردان ودوستان!؟!؟!؟

من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی

ولی با منت و خواری پی شبنم نمیگردم . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مکن / هرچه می خواهی بکن محتاج نامردان مکن!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درامدی. نفرین بر آن مرامی که اینگونه  به اعتمادم خیانت کرد
نمیبخشمت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده

باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست
به نامردانی چون تو دیگر دل نخواهم بست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همه از مرگ می ترسن ما از رفیق نامرد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دل که رنجید از کسی خرسند کردن مشکل است شیشه بشکسته را پیوند کردن مشکل است 

 

پیش از این مردم دنیا دلشان درد نداشت

هیچ کس غصه ی این که چه می کرد نداشت

گمان کردم که با من همدل و همراه و همدردی ، به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی

روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت. هر کسی غصه اینکه چه می کرد نداشت. چشم سادگی از لطف زمین می جوشید. خودمانیم زمین این همه نا مرد نداشت

زبیم و رنج نامردی دگر دردی نمیبینم
مزن لاف مروت را که من مردی نمیبینم
منم آن چوب سرگردان به ساحل میرسم زیرا
درون موج دریاها عقب گردی نمیبینم

خودت باش!!!!!!!!!!!!

    • گاهی یک کلمه کافی است
    •  
    • و گاه تمام واژه ها ناچیزند
    •  
    • گاهی فقط حضور تو
    •  
    • هر آنگونه که هستی
    •  
    • که دوست داری باشی
    •  
    • برایم ستودنی است
    •  
    • که عشق حکم می کند
    •  
    • آنگونه دوستت بدارم که هستی
    •  
    • نه آنگونه که می خواهم و دوست دارم
    •  
    • آنگونه باشی که دوست داری
    •  
    • بکر و دست نخورده
    •  
    • محفوظ از تفکرات من
    •  
    • که گاهی می خواهند به درونت راه پیدا کنند.
    •  
    • عزیزکم
    •  
    • خودت باش
    •  
    • و خودت بمان
    •  
    • که خودت را عجیب دوست می دارم

زن از دیدگاه دکتر علی شریعتی

زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر ...

می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ...

برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...

و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...

و این، رنج است !!!

جملات کوتاه و زیبا از دکتر شریعتی


جملات کوتاه و زیبا از دکتر شریعتی
1-اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست،او جانشین همه نداشتن های من است.
2-خدا به من زیستی عطا کن که در لحظه مرگ،به بی ثمری لحظه ای که برای زیستن تلف کردم،سوگوار نباشم.
3-به زور می توان چیزی را گرفت اما به ذور نمی توان ان را نگه داشت.
4-ارزش وجودی انسان به اندازه حرف هایی است که برای نگفتن دارد.
5-اگر قادر نیستی خود را بالا ببری،همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری.
6-هر کس را نه بدان گونه که هست احساسش می کنند،بدان گونه که احساسش می کنند هست.
7-وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ می کند پرهایش سفید می ماند،ولی قلبش سیاه میشود.دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.

8-دل های بزرگ و احساس های بلند،عشق های زیبا و پر شکوه می افرینند.
9-اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی ازار دهنده ای است تنها خوشبخت بودن!در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.
10-اکنون با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم.این زندگی من است.
11-وقتی خواستم زندگی کنم راهم را بستند. وقتی می خواستم ستایش کنم،گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن،گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن،گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید،می خواهم پیاده شوم.
12-به سه چیز تکیه نکن،غرور،دروغ و عشق.ادم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می میرد.
13-زیبایی همواره تشنه دلی است که به او عشق می ورزد.
14-خدایا به هر کس دوست می داری بیاموز
که عشق از زندگی کردن بهتر است،
و به هر کس دوست تر می داری،بچشان
که دوست داشتن از عشق برتر است.
15-تا بی پناه نگردم،پناهم نخواهی داد
تا نیفتم،دستم را نخواهی گرفت.
16-وقتی عشق فرمان می دهد،
«محال»سر تسلیم فرود می اورد.
17-عشق در اوج اخلاصش به ایثار رسیده
و در اوج ایثارش به قساوت.
18-می دانم تشنه ای اما.....
اما این دریا را در کوزه نمی توان کرد.
19-تنهایی،ارمگاه جاوید من است
و درد و سکوت، همنشین تنهایی من!به پریشانی یک ارزوی اشفته چه می دانم چگونه از تنهایی اتاق گریختم عشق فراتر ازانسان و فراتر از خدا نیز هست و ان دوست داشتن است.
20-دوست داشتن از عشق برتر است و من هرگز خود را تا بلندترین قله عشق های بلند،پایین نخواهم اورد.

ادامه مطلب ...