وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

مهندسی عمران از جمله رشته‌هایی است که بیانگر کاربرد علم در ایجاد سازندگی و عمران است. یعنی هرچیزی که به آبادی کشور باز می‌گردد
وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

مهندسی عمران از جمله رشته‌هایی است که بیانگر کاربرد علم در ایجاد سازندگی و عمران است. یعنی هرچیزی که به آبادی کشور باز می‌گردد

عشاق هفتگی...(با احترام به انگشت شمار کسانی که عشق را پاس می دارند)

ببخشید اگه تکراری بود



همه چیز با یک نگاه یا لبخند کش دار شروع می شود.گپی به ظاهر ساده و دوستانه. از نقاط مشترک و علایق یکسان.از گروه خونی گرفته تا ماه تولد و تیپ مورد پسند.کم کم در دلها بازمی شود.برای هم دل می سوانند و گهگاهی هم به هم افتخار می کنند!بعد مدتی که خلا های عاطفی شان از شیرینی کاذب پر می شود کمی صمیمی می شوند.فقط کمی الفاظ شیرین نظیر عسلم قندکم گلم و... به یکدیگر تعارف می کنند.گاها هم لقب هایی غیر انسانی نظیر پیشی من!جوجه کوچولو!...بعد از مدتی جو گیر می شوند و اعلام  عشق و شعار انقلابی یا تو یا مرگ را در یک فضای رمانتیک و عاشقانه برای هم سر می دهند.دنیا بیش از حد زیبا می شود.حرف و نصیحت بزرگتر ها خاک می شود و به عبارتی عقل دچار زوال می شود.که چی؟ که طرف در عالم رویا بارها نیمه ی گم شده اش را دیده و حال که این رویا به حقیقت پیوسته نباید این فرصت را از دست بدهد.در نهایت آن لبخند کش دار زیر سقف خیابان به بوسه ای زیر یک سقف تبدیل می شود.این ماه عسل ها هم تمام می شود و زندگی روی حقیقی اش را نشان می دهد... سختی...کار...وبه عبارتی پول...فرزند...گویا فصل رویا پردازی و عاشقانه به اطراف نگاه کردن ها می گذرد.با اینکه گروه خونی و خصوصیت ماه تولد یکدیگر را می دانستند و هر دو از قرمه سبزی خوششان می آمد اما انگار یک جای کار همیشه می لنگید...بهترین راه؟...البته که دنیا به آخر نرسیده.هنوز هم کمی لبخند کش دار برای عشق بعدی در چنته شان هست.و عاقبت آن ضرب المثل قدیمی که:...آن کس که نداند که نداند که نداند...برو تا آخرش!

شاید زندگی مشترک عمیق تر از یک لبخند ساده و رویا پردازی های بچگانه و احساسات زود گذر باشد.


از هر ۳ ازدواج ۲ مورد به طلاق منجر می شود.حالا بگذریم از طلاق های عاطفی و ثبت نشده که کم هم نیستند.به هر حال عقل حکم می کند که ما راضی به پر کردن تنهایی هامان با هر چیز و هر کسی نباشیم البته اگر عقلی در میان باشد.

چه مقدس نامی بود عشق...

فقط یک نگاه جرقه ای بود برای "یک عمر" سوختن در تب عاشقی...یک عمر شب بیداری...یک عمر تب و تاب دیدار...گویا صد سال می گذرد از آن زمان.عشق صد ساله بود...

امروز عشق هفتگی است.در پیاده رو های خلوت در شلوغی مهمانی در مسافرت های شهری و خارج از شهر در صندلی کناری اتوبوس در راهرو قطار در محل کار دانشگاه و هر جا که نگاه پسری خیره به چشمان دختری دوخته شود بی درنگ با خنده ی ملیحی پاسخ مثبت می گیرد.

چه شد آن قلبی که با "یک"عشق"یک عمر"پر می شد.امروز سینه ها مالامال از عشق های هفتگی است.هیچکس اولین نیست و متاسفانه آخرین هم.

این قلب به اندازه یک مشت را چند خروار عشق پر می کند که همیشه برای بعدی جا هست؟فراموش کرده ایم که عشق کتابی قانونی است و صد البته در هیچ ماده و تبصره در این کتاب دروغ جایی ندارد.حتی یک دروغ که عشاق واقعی هرگز دروغ نمی گویند و آنان قانع اند به یک قلب به یک نفر و هرگز هرگز به یک اشاره منقلب نمی شوند و به فکر دیگری نمی افتند.

امروز ویترینی شده ایم...


....خدایا ممنونم که دید منو خیلی نسبت به اطرافم باز تر کردی...ممنونم...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد