وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

مهندسی عمران از جمله رشته‌هایی است که بیانگر کاربرد علم در ایجاد سازندگی و عمران است. یعنی هرچیزی که به آبادی کشور باز می‌گردد
وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

وبلاگ دانشجویان عمران دانشگاه گلستان

مهندسی عمران از جمله رشته‌هایی است که بیانگر کاربرد علم در ایجاد سازندگی و عمران است. یعنی هرچیزی که به آبادی کشور باز می‌گردد

پارک آسمانی در سنگاپور......

پارک آبی آسمان به شکل کشتی بزرگی با استخری به طول 150 متر
 آسمانخراش به فاصله 200 متر از زمین در سنگاپور وجود دارد.

این پارک دارای گرانترین رستورانها و بارها ، کازینوها و حتی موزه هنرهای مدرن

 هم هست.

به سلامتی تو....

به سلامتی اونایی که می دونی هیچ وقت نمی تونی بهشون زنگ بزنی ولی بازم دلت نمی یاد شمارشونو از فون بوکت پاک کنی.....ا


به سلامتی بیل! که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.

 
به سلامتی عقرب! که به خواری تن نمی ده

عرض شود که عقرب وقتی تو آتیش می‌ره و دورش همش آتیشه با نیشش خودش می‌کُشه که کسی ناله‌هاشو نشنوه 


به سلامتی سیم خاردار! که پشت و رو نداره


به سلامتی اونی که بی کسه ولی ناکس نیست


به سلامتی همه خوبا که سخت مشغول شطرنج زندگی اند و نمیدونن ما مات رفاقتشون هستیم

به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه

بسلامتی بچه های قدیم که با ذغال واسه ی خودشون سبیل می ذاشتن تا شبیه باباهاشون بشن، نه بچه های الان که ابروهاشون رو بر می دارن تا شبیه مادراشون بشن


به سلامتی دریا! که ماهی گندیده‌هاشو دور  نمی‌ریزه

 
گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم.......... به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند

به سلامتی آسمون که با اون همه ستاره اش یه ذره ادعا نداره ولی یه سرهنگ با سه تا ستاره اش دهن عالم و آدمو سرویس کرده

و به سلامتی میخی که هرچی توسرش زدن خم نشد

انواع مهریه در دوران موثر...

در دوران قدیم هرگاه صحبت از مهریه می شد می گفتند:"کی داد کی گرفت".در دوران معاصر این معادلات کمی تا قسمتی دچار تغییر شده است.بر همین اساس انواع مهریه در دوران معاصر جهت آگاهی به اطلاع می رسد:

1.نوع "داد گرفت"

در این مدل که زیاد هم شایع نیست آقا داماد(شاه داماد سابق!)در همان روزهای اول ازدواج مهریه را کادو کرده.روبان قرمز می بندد و در یک شب رویایی به عروس خانوم تقدیم می کند.عروس خانوم هم با کمال میل آن را قبول می کند و به عمق علاقه و گذشت آقای داماد پی می برد و این دو در کنار هم سالها با خوشبختی زندگی می کنند!!

2.نوع"داد نگرفت"

در این مدل که از مدل های بسیار بسیار نادر است آقا داماد مهریه را کادو کرده.روبان می بندد و در یک شب رویایی به عروس خانوم تقدیم می کند.ولی عروس خانوم از گرفتن آن امتناع می کند و می گوید:"عزیزم مگه داریم معامله می کنیم؟ما شریک یک زندگی هستیم و می خواهیم مثل دو کبوتر دلداده به سرزمین رویاهایمان پرواز کنیم و پرواز را به خاطر بسپاریم.مگه نه؟"از اینکه بعدا چه اتفاقاتی می افتد اطلاع موثقی در دسترس نیست!!

ادامه مطلب ...

یکی بود یکی نبود....

عاشقش بودم عاشقم نبود.وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود.حالا می فهمم که چرا اول قصه ها می گن:یکی بود یکی نبود!

این داستان زندگی ماست...همیشه همین بوده...یکی بود یکی نبود...

برایم مبهم است که چرا در اذهان شرقی مان باهم بودن و باهم ساختن نمی گنجد؟و برای بودن یکی باید دیگری نباشد.

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود که یکی بود دیگری هم بود...همه باهم بودند.

وما اسیر این قصه کهن برای بودن یکی. یکی را نیست می کنیم.از دارایی از آبرو از هستی...

انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست.انگار که هیچ کس نمی داند جز ما.و هیچ کس نمی فهمد جز ما.

و متاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم:"هنر بودن یکی و نبودن دیگری"

دارسته ه ه ه ه ه

میگن کلاسای بچه های عمران از یازدهم شروع میشه شما چی فکرمیکنید

من و خدا.....

در مقابل تقدیر خداوند مثل کودکی یک ساله باش!
که وقتی او را به هوا می اندازی،
میخندد،
چون ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت...

پاک مثل خدا.......

یکی بود یکی نبود. یه روزی روزگاری یه خانواده ی سه نفری بودن.
یه پسر کوچولو بود با مادر و پدرش، بعد از یه مدتی خدا یه داداش کوچولوی خوشگل به پسرکوچولوی قصه ی ما میده،
بعد از چند روز که از تولد نوزاد گذشت . پسرکوچولو هی به مامان و باباش اصرار می کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن. اما مامان و باباش می‌ترسیدن که پسرشون حسودی کنه و یه بلایی سر داداش کوچولوش بیاره.
اصرارهای پسرکوچولوی قصه اونقدر زیاد شد که پدر و مادرش تصمیم گرفتن اینکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن.
پسر کوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد روی سرش و گفت : داداش کوچولو! تو تازه از پیش خدا اومدی ……….به من می گی قیافه ی خدا چه شکلیه ؟ آخه من کم کم داره یادم میره ؟؟؟؟؟؟ 

 

اینم از وصیت نامه من حتما بهش عمل کنید ......

آقایون فامیل و دوستان ، به خاطر من سه متر ریش نزارید!

خانوم های فامیل و دوستان، خواهشا بالای سر قبرم جیغ و داد نکنید، باور کنید من از همهمه و شلوغی بدم میومد! مردم، گناه که نکردم!

مراسم ختم من رو تو هیج مسجدی نگیرید، راستی آخوند هم نیارید واسه فامیل، دینی کلاس پنجم رو یادآوری کنه!!!

یه دوست دخترم نداریم که بگیم: خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید؟!

توی درایو E عکس دارم، خوراک اعلامیه، عکس پرسنلی نزاریداا، اونا جلب ترحم نمی کنه!

بعد از مرگم هنوز میت رو زمین مونده هارد کامپیوترم رو بزارید تو ماکروفر! یه کاری کنید درایو D بیشتر بترکه! من اندک آبرویی داشتم در این خانواده!!!

یه وقت ساندیس ماندیس دست فامیل  و دوستان ندیداااا ... ساندیس خیلی بده!!!

روی خرما ها پودر نارگیل نریزید، هم شکلش خز میشه، هم بدمزه میشه! همون گردو بزارید لاش خیلی حال میده! (پ ن: هنگام تزئین حلوا دست خود را با آب و صابون بشویید!)

پنج شنبه ها سر خاکم نیاید چه کاریه؟ ترافیکه!

فیس بوکم رو بلاک نکنید، گهگداری باهاش پست بدید بیاد بالا جیگر رفیقام کباب شه!

به اقوام و آشنایان  بگویید از اون تکست های مرگ برام بگن: مثلا هنگام دیدن قبرم بگن: خونه ی نو مبارک!

شایعه کنید قبل مرگش بهش الهام شده بود میمره! از اون دیالوگ هاست که مو به تن سیخ می کنه هااا !!

هنگام خاک کردنم یک بیل کوچک کنارم بگذارید، شاید دلم برایتان تنگ شد!!

زن گرفتن کره خر

کـــره ای گــفــت بـــه بابای خرش
پــــدر از هـــمـــه جــا بـی خبرش 

وقـــت آن اســــت بــــرای پســرت
ایـــــن الاغ نـــــــره ی کــــره خــرت 

مــاده ای خـــوشگـل و زیـبا گیری
تـــو کــه هر روز به صحرا میری 

وقـــت آن اســت کـه زن دار شـوم
ورنـــه از بـــی زنـــی بــیمار شوم 

پـــدرش گــفــت کــه ای کـره خرم
ای عــزیـــز دل بـــابــــا ، پــســرم 

تـــو کـــه در چــنــتــه نداری آهی
نـــه طــویـــلــه ، نه جلی نه کاهی 

تـــو کـــه جــز خـوردن مال پدرت
پـــــــدر نـــــــره خـــــر دربــــدرت 

هـــیـــچ کـــار دگــری نیست تو را 
یک جو از عقل به سر نیست تو را

ادامه مطلب ...

اصطلاحات جدید لغت نامه آریان پور

Hairkul : آنکه روی شانه هایش مو دارد
Watergate : دروازه دولاب
Categorize : نوعی غذای شمالی که با برنج و گوشت گراز طبخ می شود
Velocity : شهری که مردم آن از هر موقعیتی برای ولو شدن استفاده می کنند
confuse : آنکه برق از **ونش می پرد
Macintosh : مهین تاج
San Antonio : به ترکی ، شما آنتونیو هستید
Longtime : در حمام ، زمان پیچیدن لونگ را گویند
Long time no see : دارم لونگ می پیچم ، نگاه نکن
Cambridge : شهری که تعداد پلهایش اندک است
UNESCO : یونس کجاست؟
Jesus : در اصفهان به بچه گویند که دست به چیز داغ نزند
Finland : سرزمینی که مردمانش مشکل گرفتگی بینی دارند
Damn You All : دم همتون گرم
Savage Blog : ساوجبلاغ
Latino : لات بازی ممنوع
Godzilla : خدای استفاده کردن از مرورگر موزیلا

اهل دانشگاهم

اهل دانشگاهم

روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم، خرده پولی، سر سوزن هوشی
دوستانی دارم بهتر از شمر و یزید
دوستانی هم چون من مشروط
و اتاقی که که همین نزدیکی است، پشت آن کوه بلند.

اهل دانشگاهم!
پیشه ام گپ زدن است.
گاه گاهی هم می نویسم تکلیف، می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست که در آن زندانی است،
دلتان تازه شود – چه خیالی – چه خیالی
می دانم که گپ زدن بیهوده است.
خوب می دانم دانشم کم عمق است.

اهل دانشگا هم،
قبله ام آموزش، جانمازم جزوه، مهرم میز
عشق از پنجره ها می گیرم.
همه ذرات مخ من متبلور شده است.
درسهایم را وقتی می خوانم
که خروس می کشد خمیازه
مرغ و ماهی خوابند.

استاد از من پرسید: چند نمره ز من می خواهی؟
من از او پرسیدم: دل خوش سیری چند؟
پدرم استاتیک را از بر داشت و کوئیز هم می داد.
خوب یادم هست
مدرسه باغ آزادی بود.
درس ها را آن روز حفظ می کردم در خواب
امتحان چیزی بود مثل آب خوردن.
درس بی رنجش می خواندم.
نمره بی خواهش می آوردم.
تا معلم پارازیت می انداخت همه غش می کردند
و کلاس چقدر زیبا بود و معلم چقدر حوصله داشت.
درس خواندن آن روز مثل یک بازی بود.
کم کمک دور شدیم از آنجا، بار خود را بستیم.
عاقبت رفتیم دانشگاه، به محیط خس آموزش،
رفتم از پله دانشکده بالا، بارها افتادم.

در دانشکده اتوبوسی دیدم یک عدد صندلی خالی داشت.
من کسی را دیدم که از داشتن یک نمره 10 دم دانشکده پشتک می زد.
دختری دیدم که به ترمینال نفرین می کرد.
اتوبوسی دیدم پر از دانشجو و چه سنگین می رفت.
اتوبوسی دیدم کسی از روزنه پنجره می گفت «کمک»!
سفر سبز چمن تا کوکو،
بارش اشک پس از نمره تک،
جنگ آموزش با دانشجو،
جنگ دانشجویان سر ته دیگ غذا،
جنگ نقلیه با جمعیت منتظران،
حمله درس به مخ،
حذف یک درس به فرماندهی رایانه،
فتح یک ترم به دست ترمیم،
قتل یک نمره به دست استاد،
مثل یک لبخند در آخر ترم،
همه جا را دیدم.

ادامه مطلب ...